جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
اما نمیدانستم کجا میروم. خیلی دور رفتم. من تنها بودم. و وقتی به آنجا رسیدم، به نوعی ترسیدم و مجبور شدم به بدنم برگردم ولی نتوانستم خیلی سریع برگردم. تلاش زیادی کردم تا به بدنم برگردم. نباید تقلا کنید و برگردید.[...] زیرا قبل از آن که نور (بهشتی درونی) بیاید، برمیگردید. باید از مرز عبور کنید. بسیارخب؟ (چشم. متشکرم. الان میفهمم. خیلی متشکرم.) خواهش میکنم. دفعه بعد نترسید. فقط استاد را صدا کنید. [...] استاد همیشه کنارتان است، در کنار شما است. [...] اما نترسید. تنها پس از چند دقیقه دیگر، از تاریکی خارج خواهید شد و به نور (بهشتی درونی) خواهید رفت. [...]