جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
خطرناکترین لحظه، زمان عمل جراحی بود، نه زمانی که بیمار بودم یا قبل و یا بعدش. آن خطرناکترین لحظه بود، زیرا من می توانستم بمیرم؛ هرچیزی میتوانست اتفاق بیفتد. عمل بسیار خطرناکی بود. آنها بعدش به من گفتند.[...] اما من آن را می دانستم، آن را می دانستم، لذا قبل از آن، خیلی، خیلی می ترسیدم. زیرا ممکن بود دیگرهرگز دوباره بیدار نشوم- در وسط ماموریتم- یا هر چیزی می توانست اتفاق بیفتد. اولین چیزی که دکتر از من پرسید این بود: "آیا من را می بینید؟" گفتم: " بله" "میتوانید صدایم را بشنوید؟" " بله" "میتوانید صحبت کنید؟"" بله".